#روز_بیست_و_پنجم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

#روز_بیست_و_پنجم

سلامممممممم

ببخشید که دو سه روز نیومدم حسابی درگیرم...

داشتم با خودم میگفتم من که قراره یک سالی رو تنها باشم پس بهتره این تنهایی رو توی راه خوب مصرف کنم...

مثلا آزمون ماده 28 آموزش پرورش که ماه دیگسو امتحان بدم...

یا بخونم برای کارشناسی ارشدم!

یا اصلن تریدای باینری آپشنمو دوباره سفت و سخت شروع کنم...

یه کارایی هم کردم!

مثلا منابع کنکورمو نوشتم و راجب بهترین منابعش تحقیق کردم!

راجب ماده 28 هم تحقیق کردم ولی اونو وقتی برام نمونده و من دیر فهمیدم که همچین آزمونی قراره برگزار بشه پس قسمت من نیست!

باینری آپشنمم زیر نظر استادم شروع کردم و یه سرمایه در حد 200 هزار تومن میخواد که باید بگم همونم فعلا ندارم و فقط دارم زیر نظر استادم تمرین میکنم تا وارد بورس شم!

راسی توی شرکتی که کارآموزی میرفتمم استخدام شدم!

البته فعلا...

با اولین حقوقم سرمایه برای باینری آپشن جور میشه و اگه درآمدش خوب بود از شرکت میام بیرون!

میخوام بیشتر انرژی مثبت جذب کنم!

مثلا چیزایی که نیاز دارم و نمیتونم بخرمو نوشتم و چسبوندم به دیوار اتاقم تا یادم نره...

تا اگه یه روزی خریدمش یادم باشه این یه آرزو بوده که بهش رسیدم!

چون همه ادعا میکنن ما به هیچوقت به آرزو هامون نرسیدیم...

درصورتی که همینی که درحال حاضر هستند آرزوی دیروزشون بوده...

خود من عمل کردن چشمام و اینکه یه روزی بدون عینک ببینم از آرزوهای محالم بود و الان یک سالی میشه که بدون عینک دارم زندگی میکنم...

چیزای بزرگی رو دیوارم چسبوندم، و البته که چیزای کوچیکم توشون پیدا میشه!

مثلا 100 میلیون پول، آیفون 8+، کامپوزیت کردن دندونام...

راجب آیفون باید بگم که 10 رو دوس ندارم هم کوچیکه هم دوربینش زشته :|

و راجب دندونام...

من اصلا دختر عملی نیستم که حالا بگین چشماشو عمل کرده میخواد دندوناشم لمینت کنه تو صورتش بدرخشه...

عمل کردن چشمام چیزی بود که تازه منو شبیه به نصف بیشتر آدمای این کره خاکی میکنه و اینکه آدمی بدون عینک باشه عمل زیبایی حساب نمیشه...

دندونامم من وقتی 9 سالم بود با صورت خوردم زمین و دوتا دندونای جلوی فک بالام کاملا خورد شد!

توی اون سن دکترم برام با خمیر و لیزر دندون ساخت و بهم توصیه کرد که حتما 18 سالگی عصب کشی و روکش بشه...

و من به خاطر شرایط مالیم نتونستم به دندونام رسیدگی کنم و حالا توی مرز 23 سالگی ام...

وقتی درستشون کنم رنگشون از بقیه دندونام متفاوت میشه و این اصلا واسه یه دختر خوشایند نیست!

پس حداقل باید 8 تا دندون جلوی فک بالا رو شبیه به هم کامپوزیت کنم!

بقیه آرزو هام بماند...

هر کسی واسه خودش یه مشت آرزو احمقانه داره که فقط خودش براشون ذوق میکنه...

میخوام دختر موفقی باشم!

من مثل زنایی نیستم که هم سرکار نمیرن و هم توی تفریح و خورد و خوراک و مخصوصا خرید کردن ولخرجن...

معتقدم دختر و پسر جفتشون تقریبا هم سنن و این ظلمه که کل خرج زندگی رو روی دوش یکیشون باشه...

اینطوری اون پسر کیف کمتری از زندگیش میبره...

من حتی اگه درامدم از کار خوب باشه تقسیم کار میکنم!

مثلا از درآمد محسن برای خورد و خوراک و پول قبض ها و خرجهای احتمالی استفاده میکنیم!

و از درآمد من برای تفریح و خرید لباس و لوازم مورد نیاز...

منصفانه نیست؟

دلم نمیخواد محسنم مثل بابام صب تا شب کار کنه تا یه لقمه نون در بیاره و آخر شب نفهمه چطوری از حال رفته و باز فردا روز از نو...

خوشبختی من لبخند محسنمه...

آخ که چقدر دلم براش تنگ شده...

 

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»

1398/04/01

...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msh05 بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 25 تير 1398 ساعت: 23:19